گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
او سرسپرده می‌خواست، من دل‌سپرده بودم
چهار شنبه 7 مهر 1395 ساعت | بازديد : 412 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

من زنده بودم اما انگار مرده بودم

از بس که روزها را با شب شمرده بودم

 ***

یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که

او سرسپرده می‌خواست، من دل‌سپرده بودم

 ***

یک عمر می‌شد آری در ذره‌ای بگنجم

از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم

 ***

در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد

گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم

 ***

وقتی غروب می‌شد... وقتی غروب می‌شد...

کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم

محمدعلی بهمنی

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد

موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 4761
:: بارديد ديروز : 1467
:: بازديد هفته : 4761
:: بازديد ماه : 18040
:: بازديد سال : 86342
:: بازديد کلي : 346724
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری